رندان تشنه لب
بیدل و خسته در این شهرمو دلداری نیست غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست شب به بالین من خسته، به غیر از غم دوست زآشنایان کهن یار و پرستاری نیست یارب این شهر چه شهریست که صد یوسف دل به کلافی بفروشیم و خریداری نیست فکر بهبود خود ای دل! بکن از جای دگر کاندر این شهر،طبیب دل بیماری نیست...
نوشته شده در شنبه 91/12/12ساعت
9:16 عصر توسط علی ق| نظرات ()
قالب ساز آنلاین |